Quantcast
Channel: فسون و فسانه
Viewing all 135 articles
Browse latest View live

فولکس گل

$
0
0

از محمود احمدی­نژاد متنفرم. اگر بخوام  شرح این تنفر رو بنویسم وبلاگم میشه  مثنوی هزار دفتر و فضاش هم مکدر می‌شه پس شما تا ته ماجرا رو خودتون بخونید. با اینکه این احساسم از دشواری‌هایی که مدیریت بی‌نظیر ایشون برای شخص خودم آفریده نشات نمی‌گیره اما دوست دارم در اینجا بنویسم که دقیقا پارسال همین موقع‌ها بود که با یک مقدار پولی که توی حسابم داشتم خواستم ماشینی رو بخرم که عاشقش بودم و هنوز هم هستم (فولکس گل). دوستان به‌ام توصیه کردند که عجله نکن اجازه بده موجودی حسابت یه مقداری بیشتر از این اندکی که هست بشه و روی کمک ابوی هم حساب کن تا در آینده‌ای نزدیک بتونی یه فولکس گلصفر کیلومتر بخری. اما از بد روزگار بازار ماشین به هم ریخت و قیمت همین ماشین شد دو برابر. حالا من هم که هنوز دستم توی خرج و دخل و درآمد و هزینه‌ی زندگی نرفته (و فعلن فعلن‌ها هم نخواهد رفت) باید سؤمدیریت این آقا رو لمس کنم. حالا من ماشینی خریدم که دوستش ندارم... مسلما تاریخ درباره‌ی دکتر بهتر قضاوت خواهد کرد اما جدا آیا لکه‌ای با این درجه از ننگی تاریخ ایران به خود خواهد دید؟

پن: باز هم تاکید می‌کنم فکر نکنید تنفر من از آین آقا که حالا خودش هم معترفه که با تقلب به ریاست جمهوری رسیده ناشی از مشکلات شخصی‌ایه که برام به وجود اومده. این آقا رید تو هیکل ایران‌مون و خودش رو ملقب به ریدامون کرد، نفرت من از همین جا نشات می‌گیره...

پن٢: نخواستم فضای وبلاگم مکدر بشه و الا نفرت من از دکتر خیلی بیشتر از این‌هاست اصلا شاید کینه باشه.


فریبا رمضان‌پور استعداد ذاتی و مهارت را یکجا دارد

$
0
0

دانلود کنید:نمونه‌ی صدای فریبا رمضان‌پور

 24(میشل دسلر) -  امپراتور بادها(فرمانده هیاپ) – مگی(زنان کوچک) – سرزمین آدم‌کوچولوها یا ممول(آرام) - گروه پلیس (کلانتر کرسی) - شمال شصت(سارا/پرستار)

 

 

فریبا رمضان‌پور دوبلُر میشل دسلر در سریال 24

 

صدای فریبا رمضان‌پور برام آشنا بود اما نه جوری که دقیق بشناسمش مثلا همیشه صداش را با صدای مریم رادپور اشتباه می‌گرفتم اما اولین باری که به صداش دقت کردم موقع پخش سریال «امپراتور بادها» یا «جومونگ دو» بود که او دوبله‌ی نقش «فرمانده هیاپ» رو به عهده داشت بعد از مدتی رفتم سراغ سریال 24 که به نظر من باید یکی از کارهای طلائی فریبا رمضان‌پور بحساب بیاید. در 24 او دوبلُر نقش میشل دسلر بود. اینجا دیگه صدای او کاملا در ذهنم ثبت شد و صداش با صورت میشل دسلر در ذهنم گره خورد. رمضان‌پور در این سریال با مهارت فوق‌العاده‌ای کار کرد. مهارتی در که کسانی مثل ناصر ممدوح و محمود قنبری سراغ داشتم. البته او در کنار این مهارتی که در کارش به وضوح مشاهده می‌شود استعداد ذاتی یعنی صدای خاص (که به نظر خودم تعریفش در مورد دوبلورهای زن می‌شود صدای ناز) دارد. من در پست‌هائی که راجع به دوبلورها می‌گذارم اگر انتقادی به ذهنم برسد یا جائی کار دوبلُری را نپسندم حتما عنوانش می‌کنم اما درباره فریبا رمضان‌پور انتقادی به ذهنم نمی‌رسد.

 

پن: برای فریبا رمضان‌پور صفحه‌ای در ویکی‌پدیا ساختم اینجا را کلیک کنید.

مسیر ایران

$
0
0

نمی‌دانم چی باید بگویم.

توی دل پدر و مادر آیدین بزرگی، مجتبی جراحی و پویا کیوان  چه می‌گذرد؟ پدر و مادرهائی که منتظر بازگشت فرزندهایشان با دستی پر از افتخار بودند اما این فرزندها آن‌قدر کوه را بالا رفتند تا به خدا رسیدند و همان‌جا هم ماندند. همان‌جا پیش خدا.

این روزها آرزو می‌کردم که خبری از این سه کوهنورد بشنوم اما همه‌ی خبرها بد بودند و امیدها هر روز کم‌رنگ‌تر از دیروز شد...

 

مسیر ایران

یادتان جاویدجوانان پرغرور سرزمین من

هوای محشر امسال

$
0
0

اواخر تیرماه یک چند روزی هوای گرم تابستان را تجربه کردیم اما وقتی مرداد شورع شد جای اینکه دما رو به بالا برود و حالی اساسی از «ما متنفرین تابستان» بگیرد، رو به پائین آمد و الآن در قلب‌الاسد تابستان هوای اطراف 30 درجه را تجربه می‌کنیم. سال‌های قبل با شروع مرداد کثافتی از گرمای هوا را لمس می‌کردیم و همچین اعصابمان به هم می‌ریخت به زمین و زمان لعنت می‌فرستادیم. خدا را شکر امسال تا اینجایش را به خیر و خوش گذراندیم.

الهام جعفرنژاد دوبلُر سریال‌های لاست ، 24 و فرار از زندان

$
0
0

الهام جعفرنژاد رو از روی صداش شناختم. بازیگر سریال مادرانه که نقش همسر محمدجواد رو بازی می‌کنه. البته اختلاف سنی‌شون زیاد به نظر می‌رسه و در نقش زن و شوهر چندان به هم نمیایند.

شاید بشه گفت این روزها حرفه‌ی اصلی جعفرنژاد دوبله هست نه بازیگری یا اجراء. یادمه که ایشون مجری مسابقه‌ی خانواده که مدت کوتاهی در برنامه‌ی خانواده پخش می‌شده هم بود. به هر حال این بازیگرِ سریال مادرانه در سه سریال معروف آمریکائی یعنی لاست و فرار از زندان و 24 صداپیشگی کرده و من صداش رو دوست دارم.

کینه و قهر

$
0
0

یه بخشی از دلم هست که جای کینه‌هاست. این یه واقعیته که من از بعضی آدم‌ها بدم می‌یاد. و ابائی هم از این واقعیت ندارم. ضمنا من با کسی قهر نمی‌کنم اما اگه رفتارهای کسی از جمله چس‌کلاس‌های متوهمانه‌ش باعث رخ دادن پدیده‌ی قهر بشه محال ممکنه که من واسه آشتی پا پیش بذارم. آدمی که باهات قهر می‌کنه یا شرائط رخ دادن قهر رو فراهم می‌کنه ارزش آشتی دوباره رو نداره.

 

پن: به نظر من دو تا آدم اگه با هم سر سازگاری ندارند نه تنها باید قهر کنند که کلا باید بی‌خیال هم بشن و قطع رابطه کنند. حتی اگه این دو تا آدم برادر و خواهر باشن.

زلپیدم و جوش صورت

$
0
0

مسلما زُلپیدم دلیل جوش‌های صورتم نیست اما شاید شاید شاید دلیل مزمن شدن‌شون باشه که الیته این احتمال هم ضعیف هست.با این حال این عادت رو هم ترک می‌کنم تا شاید این دفعه بخت به‌ام رو کنه و مشکلم حل بشه. به نظر خودم اوضاع بد کاری باعث شده این‌شکلی بشم و از دست این شرائطی که مث خر توش گلش گیر کردم به ستوه بیام. اما کدم قسمت این اوضاع بد کاری باعث بروز این شرائط شده؟ ساعت بدش؟ فضای بدش؟ غذای بدش؟ چی؟

پن:احتمال‌های دیگه‌ای مثل استرس (که البته به نظر خودم ندارم) و شب‌بیداری یا روزخوابی هم میتونه دلیل شرائط حاضر باشه

پن2: البته «امشب» برای آخرین بار زُلپیدم می‌خورم‌ها!!!

یک عکس یک خاطره

$
0
0

 صفحه‌ی یک عکس یک خاطره را در سایت کافه کلاسیک ببینید ضرر نمی‌کنید: اینجا


دست خیس

$
0
0

تازه فهمیدم یکی از عادت‌هام موقع کار اینه که بهیچ‌وجه برای ورق زدن، انگشت‌هام رو به لبم نمی‌زنم که خیس بشه. حتی پیش اومده انگشتم رو به خیسی ته استکان چایی بزنم اما به لبم نه.

توی خونه این کار رو می‌کنم. محیط خونه در بدترین شرائط بهتر از محیط کاره.ضمنا آدم نباید جلوی همکاراش دست توی دهن یا بینی یا گوشش بکنه.

به امید روزی که برگردم

$
0
0

دیگه طاقت دیدن چشم‌های مامانم که به خاطر من نگران بشه و اعصاب بابام که به خاطر من به هم بریزه رو ندارم. این چشم و این اعصاب به اندازه‌ی کافیبا من راه اومده و دیگه نمی‌خوام بازی‌شون بدم. به خداوندی خدا هم قسم می‌خورم عبورم از تصمیم به این مهمی‌م فقط به خاطر این چشم و این اعصاب بوده! کاش می‌فهمیدند که چقدر برام عزیزند. دارم از تصمیمی که مثل جونم واسم مهم بود می‌گذرم. می‌گذرم از تو اما نه گذشتنی که همیشگی باشه. یک روزی برمی‌گردم و عملیت می‌کنم. روزی که واسه‌ی عملی کردنت مجبور نباشم به جز خودم کس دیگه‌ای رو درگیر کنم. امروزی رو که ازت می‌گذرم رو فراموش نمی‌کنم تو هم این رو یادت نره که من تا پای فدا کردن بهترین روزهام و خریدن بدترین دل‌واپسی‌ها به جونم، خواستمت! اما نشد! فقط بدون که من مقصر نبودم...

به امید روزی که برگردم و بخوامت و در آغوش بکشمت.

اسب بودن

$
0
0

آره اون‌قدری اسب هستم که واسه رسیدن به دختری که دوست دارم خودم رو به قعر بدترین چاله‌ها بندازم اما اون‌قدری اسب نیستم که به این سادگی دختری رو دوست داشته باشم این دل کلی عقل داره. خیلی عجیبه اما بعضی دل‌ها جدا عاقلند.

دوبلُورهای سریال اوشین (سال‌های دور از خانه)

$
0
0

کاربری به نام مگی گربه در سایت کافه کلاسیک نام دوبلورهای سریال اوشین (سال‌های دور از خانه) را قرار داده که من متن مربوط رو عینا در اینجا می‌گذارم. کاربر یادشده دقت زیادی بابت جمع‌آوری لیست کامل دوبلورهای این سریال طولانی به خرج داده و از این بابت شخصا ازش متشکرم که به چندین سوال توی ذهنم پاسخ داده اما در یک مورد اشتباه کرده یعنی دوبلر زمان نوجوانی تاکشی (پسر اوشین) روامیرمحمد صمصامینوشته که غلطه چون دوبلر تاکشی آرشاک قوکاسیانبوده. 

 ----------------------------------------------------

"سالهای دور از خانه "

مدیر دوبلاژ : ژاله علّو

 گوینده عنوان بندی : حسین باغی 

راوی : ژاله علّو

اوشین درسنین مختلف :

کوبایاشیآیاکو/ اوشین - از 6 تا 10 سالگی / مریم شیرزاد

تاناکا یوکو / اوشین - از 16 تا 46 سالگی / مریم شیرزاد*

اوتاوا نوبوکو / اوشین - از 50 تا 84 سالگی / فهیمه راستکار*

خانواده تانیمورادر روستای یاماگاتا :

اوجیمیچیو / ناکا، مادر بزرگ اوشین / مهین بزرگی

ایتوشیرو/ ساکوزا، پدر اوشین / شهروز ملک آرایی

ایزومیپینکو / فوجی، مادر اوشین / آزیتا لاچینی

یوشیوکا یوئیچی/ شوجی، برادر بزرگتر اوشین / سیاوش مینویی

واتانابه اریکو / تورا، همسر شوجی / معصومه تقی پور(در یک قسمتآزیتا لاچینی)

سندو نوبوکو / هارو، خواهر بزرگتر اوشین - در نوجوانی / مینو غزنوی

سنو هیرومی/ هارو - در جوانی / فریبا شاهین مقدم

واتانابهتومیکو / ریکی، زن همسایه / ناهید شعشعانی

خانواده ناکاگاما :

-------/ آقای ناکاگاما، تاجر الوار چوب / احمد آقالو

------- / خانم ناکاگاما / مینو غزنوی

مارویاما هیروکو / تسونی، خدمتکار منزل / مهین برزویی

------- / تیجی، کارگر / سیاوش مینویی

------ / آقای ماتسو، معلم مدرسه / ؟؟

در منطقه کوهستانی :

ناکاموراماساتوشی / شنساکو، سرباز فراری - شکارچی / حسین باغی

------/ ماتسازو، پیرمرد زغال ساز / سید احمد مندوب هاشمی

خانواده یاشیرو - فروشگاه کاگایا - در شهر ساکاتا :

شیکیاآیا / کایو - در کودکی / مینو غزنوی

آزوماترومی / کایو - در جوانی / مینو غزنوی

ناگائوکاتروکو / کیونی (خانم یاشیروی بزرگ)، مادر بزرگ کایو / آذر دانشی

ایشیداتارو / سیتارو، پدر کایو / ناصر نظامی

کوبایاشی چیتوسی / می.نو، مادر کایو / شهلا ناظریان

-------- / ماسائو، همسر کایو / عباس نباتی

--------/ خدمتکار منزل /ژیلا اشکان

آرایشگاه هاسیگاما و فروشگاه تاناکورا در شهر توکیو :

واتانابهمیساکو / خانم تاکا، مربی و مدیر آرایشگاه / نیکو خردمند

ناگاواشینوبو / ریتسو، مستخدمه آرایشگاه / شیوا گورانی

تاناکا ستسوکو/ اوتویو، آرایشگر / ایران بزرگمهر

هیوگو آکیو / سومیکو / شمسی فضل اللهی (در یک قسمتایران بزرگمهر)

------- / پیرزن صاحبخانه اوشین / بدری نوراللهی

نامیکیشیرو / ریوزو، همسر اوشین / سعید مظفری

ایمافوکوماسائو / اِجین، خدمتکار ریوزو / سید احمد مندوب هاشمی

گاتس ایشیماتسو / ناکازاوا کِن، رئیس منطقه دستفروش ها / غلامعلی افشاریه

خانواده تاناکورا در اُستان ساگا :

کیتاموراکازو / دایگارو، پدر ریوزو / حسین معمارزاده

تاکاموری کازوکو / کیو، مادر ریوزو / ثریا قاسمی

کیتاموراسوئیچیرو / فوکوتارو، برادر بزرگتر ریوزو / حمید منوچهری

کانزهیوکو / تسونیکو، همسر فوکوتارو / مریم صفی خانی

------- / کامیجیرو، برادر ریوزو - سرگرد ارتش / محمد عبادی

-------/ آتسوکو، خواهر ریوزو / ژیلا اشکان

 --------/ ساوا، همسر کارگر مزرعه /رُزیتا یاراحمدی

در اُستان ساحلی ایزه :

واتاسی تسونِهیکو / کوتا نامیکی ، رئیس اتحادیه دهقانان - از جوانی تا پیری / ناصر طهماسب(در یک قسمتحسین باغی)

آکاگی هاروئی/ کویاما هیزا، ماهیگیر / پری هاشمی (زهرا آقارضا)

ماتسودا یوجی / تاکِشی، پسر ارشد اوشین - در کودکی و نوجوانی / شوکت حجت

فوکه نوریماسا/ تاکِشی - در جوانی/ امیرمحمد صمصامی  (درستش آرشاک قوکاسیان است)

ناگاشیما یوکو / هاتسوکو، دخترخوانده اوشین - در کودکی / ژیلا اشکان

تاناکا یوشیکو/ هاتسوکو - در جوانی / ژیلا اشکان

------/ هیتوشی، پسردوم اوشین - در کودکی و نوجوانی / فاطمه نیرومند

 یاماشیتا شینجی / هیتوشی - در جوانی / خسرو شایگان

----- / نوزومی، پسرخوانده اوشین (پسر کایو) - در کودکی و نوجوانی / ؟؟

------/ نوزومی - در جوانی / امیرهوشنگ قطعه ای

----- / تای، دختر اوشین - از کودکی تا جوانی / نوشابه امیری

سایتو یوسوکه / کاوامورا، دوست تاکِشی در ارتش / عباس نباتی

تاناکا میساکو/ میچیکو، همسر هیتوشی - در جوانی / مهین برزویی

ناگاتو هیرویوکی / آقای کاوابی، پدر میچیکو / حسین باغی

-------- / مادر میچیکو / بدری نوراللهی

--------- / یوری، همسر نوزومی / رزیتا یاراحمدی

-------- / استاد سفالگری نوزومی / پرویز نارنجی ها

-------- / تاتسونوری، همسر تای - در جوانی / تورج نصر

زمان حال:

اوهاشیگورو / کای، پسر نوزومی -  نوه اوشین / منوچهر والی زاده

ساساکی آئی / هاتسوکو / ژیلا اشکان (در قسمت های اولیه پری هاشمی)

تاکاهاشی اتسوشی / هیتوشی / خسرو شایگان

آساجی یوکو / میچیکو / مهین برزویی (در قسمت های اولیه زهره شکوفنده)

نومورا مانوجو / نوزومی / امیرهوشنگ قطعه ای(در قسمت های اولیه محمدعلی دیباج)

یوشینو یوشیکو/ تای / ناهید شعشعانی

کریهارا فومیو / تاتسونوری / تورج نصر (در قسمت های اولیه حسین باغی)

سایر گویندگان :

جواد پزشکیان / مهوش افشاری / ولی الله مومنی / محمد یاراحمدی / نرگس فولادوند / علی همت مومی وندنگین کیانفر /مهتاب تقوی /و ...

 

(البته با این توضیح که خانم هابزرگی، نوراللهی،هاشمی،علُو،بزرگمهر،شعشعانی،برزویی،شاهین مقدم، یاراحمدی، اشکان وصفی خانی علاوه بر نقش های ذکر شده، هر کدام به جای چند نقش فرعی از جمله زنان خدمتکار، آرایشگر، مشتری و ... نیز حرف زده اند که به علت کوتاهی و تعدد این گونه نقش ها، از نوشتن آنها در فهرست صرف نظر کردم.)

 

**به علت فوت پدر خانم مریمشیرزادو در نبود ایشان در دو قسمت مهوش افشاریجایگزین شد که گویا در آن زمان واکنش برخی از مخاطبان را نسبت به تغییر صدایاوشیندر پی داشته. در میانه سریال نیز زنده یاد فهیمه راستکاربرای دیدار اقوامش سفری به خارج از کشور داشته و در نبود ایشان در چند قسمت زهره شکوفندهبا تغییر دادن صدا گویندگی کرده است.

----------------------------------------------------

باز هم از کار دقیق کاربر مگی گربه در گردآوری فهرست بالا تشکر می‌کنم. لینک مربوطه

 

بنفشه رافعی صدایی با نیروی بمب اتم!

$
0
0

 

واقعیتش آدم رادیویی‌ای نیستم اما پسر پدری هستم که شب و روزش با با رادیو می‌گذرد و همیشهٔ خدا این دستگاه کوچک کنارش وز وز می‌کند. چه در حال استراحت چه در حال کار، چه موفع مطالعه کردن چه موقع صبحانه خوردن و بالاخره چه در خواب و چه در بیداری. خب وقتی پدر خانواده رادیویی باشد  تویی که این ویژگی را نداری هم طوعاً و کرهاً خواهی نخواهی تا حدی با رادیو دم‌خور می‌شوی. البته من هیچ‌وقت از این برنامه‌های رادیو خوشم نمی‌آمد اما یک برنامه‌ای دقیقاً هم‌زمان با صبحانه خوردن‌مان از رادیو پخش می‌شد که هرگز فراموشش نمی‌کنم. یک مجری فوق‌العاده داشت که می‌ترکاند همه جا را. راننده‌ها به برنامه‌اش زنگ می‌زدند و کلی ازش تعریف می‌کردند، به‌اش انرژی می‌دادند و ازش انرژی می‌گرفتند. یک مجری فوق‌العاده داشت که خیلی سر به سر همکارهاش می‌گذاشت جوری که گاهی دلم برای آن همکارها می‌سوخت که این‌قدر قاطعانه با حاضرجوابی او روبرو می‌شوند. یک مجری فوق‌العاده داشت که کلی سر و صدا و داد و بیداد موقع اجراش راه می‌انداخت تا جائیکه وقتی احساسی می‌شد و آرام حرف می‌زد فکر می‌کردی دارد فیلم بازی می‌کند و این خود واقعی‌اش نیست که آرام حرف می‌زند. مجری فوق‌العاده‌ای داشت که مدل اجراش از بیخ و بنیان با همهٔ اجراهایی که تا حالا از رادیوی جمهوری اسلامی شنیده بودی فرق داشت او با همه می‌گفت و می‌خندید و شوخی می‌کرد زن و مرد، پیر و جوان، خشک و منعطف... و تو این سوال توی ذهنت بود که همچنین اجراء خوبی چطوری در رادیوی ما اجازهٔ پخش گرفته؟ به مجری گیر نمی‌دهند؟ به‌اش نمی‌گویند هیس دخترها فریاد نمی‌زنند؟ نمی‌گویند خانم حجابت را یعنی شئونات را رعایت کن؟

اسم این مجری فوق‌العاده «بنفشه رافعی» بود. بعضی صبح‌ها اجرا نداشت و همچین صبح‌هائی من به شانس خودم لعنت می‌فرستادم که اَه یک صبح آمدیم رادیو گوش کنیم‌ها!! از آنجا که رادیویی نبودم صدای بنفشه رافعی را با همزادش فاطمه صداقتی اشتباه می‌گرفتم. جفت‌شان را دوست دارم چون هر دو مثل بمب‌های هسته‌ای‌ای هستند که هیروشیماهای زیادی را در ایران می‌ترکانند... بنفشه رافعی را نزدیک انتخابات ۱۳۸۸ در تلوزیون دیدم فکر می‌کردم می‌خواهند از محبوبیت او به عنوان یکی از راه‌های تهییج مردم برای شرکت در انتخابات استفاده کنند. در هر حال من هیچ‌وقت نتوانستم بنفشه رافعی تلویزیونی را دوست داشته باشم چون او در تلویزیون فرقی با باقی مجری‌ها نداشت اساساً برنامه‌هایی که در تلویزیون اجرا می‌کرد ماهیت مفرح و شادی نداشتند

پن ۱ : این پست را به بهانهٔ ساختن صفحهٔ بنفشه رافعی در ویکی‌پدیا گذاشتم (اینجا) صفحهٔ فاطمه صداقتی را هم قبلا ایجاد کرده بودماینجا

پن ۲ : همین جا از فرصت استفاده کرده اعلام می‌کنم از ابوالفضل اینانلو و همهٔ مجری‌هایی که یک: پاچه‌خوارند و دو: زیادی به خودشان امیدوارند بدم می‌آید. اتفاقاً یک شبی مجید عسگری به ابوالفضل اینانلو گفت: چیه؟ فکر می‌کنی صدات خیلی مخملیه؟

بنفشه رافعی - ویکی‌پدیا

$
0
0
بنفشه رافعی
زمینه فعالیتمجری
ملیتFlag of Iran.svgایرانی
تولد۲۸ شهریور۱۳۵۴
۱۹ سپتامبر ۱۹۷۵ ‏(۳۸ سال)

اصفهان

بنفشه رافعی (زادهٔ ۲۸شهریور۱۳۵۴اصفهان - اصالتاً بختیاری) از مجریان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایراناست. وی با «اجراء پرانرژِی و فوق‌العاده‌اش» معروف است.[۱]

زندگینامه

در اصفهانزاده شد. خود را بختیاریمی‌داند. پدرش از نویسندگان رادیو اصفهان بود. تا ۵ سالگی افزون بر اصفهاندر بروجنو دورودهم زندگی کرد. یک خواهر و یک برادر کوچک‌تر از خود دارد، بهناز و سیروس. دانش‌آموختهٔ رشتهٔ کارگردانی تئاتر است ولی گرایشش به رادیو باعث شد که پی‌گیری‌هایش نتیجه دهد تا در اسفند۱۳۸۰کار رادیویی را در استان چهار محال و بختیاریآغاز کند. پس از یک سال و نیم فعالیت در این استان به رادیو اصفهان رفت و ۹ ماه در آنجا ماند. گام بعدی، فعالیت ۳ ساله‌اش در رادیو تهران بود و سرانجام در یکم اردیبهشت۱۳۸۵به رادیو جوانآمد و ۳ سال در این رادیو به اجراء پرداخت. بنفشه رافعیدر بهار۱۳۸۸مجری برنامه‌ای در شبکهٔ ۱ تلویزیونبه نام «جریان» شد که موضوعش انتخابات پیش‌رو بود. برنامه‌های تلویزیونی بعدی‌ای که وی اجرای آنها را به دوش داشت «تیتر» و «آژیر» بودند.[۲][۳][۴][۵][۶]

نمونه‌ای از فعالیت‌ها

برنامهٔ رادیوییزمان پخش
یک صبح یک سلامیک هفته در میان صبح‌ها ۰۶:۳۰ تا ۰۸:۳۰
پارازیتیک هفته در میان صبح‌ها ۱۰ تا ۱۱:۳۰
سه‌شنبهٔ خط‌خطیسه‌شنبه‌ها ۲۲ تا ۲۳:۳۰
آخرشهجمعه‌ها ۱۸ تا ۲۰
جوانی آزادیک هفته در میان ۱۸ تا ۲۰

منبع

 

ریشه‌یابی برخی واژه‌ها

$
0
0

نوشتار زیر رو از وبلاگ من و مهکپی کردم. به نظرم خیلی خیلی جالب اومد.

 

2-     کس شعر:

در زمان قدیم بخصوص در فصل زمستان که مردم کار های کشاورزی نداشتند و بیشتر در منازل به سر می بردند برای وقت گذرانی شب ها به منازل دوستان و اقوام می رفتند . در اکثر منازل قدیم برای در امان ماندن از سرما در زمستان کرسی می گذاشتند و مهمان ها و صاحب خانه دور کرسی می نشستند و مشغول صحبت می شدند. یکی از علایق ایرانیان مشاعره و خواندن شعر بود که بین عموم مردم هم طرف دار داشت و در حین شب نشینی و زیر کرسی با هم مشاعره می کردند . برخی از مردم که طبع شعر نداشتند اشعار را بد می خواندند و یا به جای شعر (معر) می خواندند . که سبب خنده می شد . از این رو این نوع شعر ها معروف شد به کرسی شعر . و با گذشت زمان تبدیل به کس شعر شد .

 3-     پدر سوخته

این کلمه برای بچه های و افراد خطا کار به کار می رود و برای شماتت انان به کار می رود . اما وجه تسمیه ان بدین ترتیب است . دین قالب مردم ایران در قبل از اسلام زرتشتی بود. طبق رسوم این دین مردگان را دفن نمیکردند و بر روی قلل کوهها رها می کردند تا خوراک پرندگان (عقاب و لاشخور) شود. و بدین ترتیب اعتقاد داشتند که روح انسان ها به اسمان می رود . افرادی که گناهان بزرگ داشتند متفاوت بودند و جسم انها برای تطهیر سوزانده می شد . به فرزندان این افراد گناهکار پدر سوخته می گفتند . و برای شماتت این افراد این کلمه عنوان می شد .

 4-     حشری

مطمئنا تا به حال این کلمه را شنیده ای که ،فلانی خیلی حشری است . و برای افرادی که میل جنسی زیادی دارند بکار میرود . برای روشن شدن ذهن به این کلمات توجه کنید :حشر ونشر (به معنی جمع شدو و پراکندن به کار می رود ). محشر به معنی مکانی برای جمع شدن می باشد. کلمه حشری از دو جزء حشر+ی تشکیل شده است . (ی) یای نسبت است و به عنوان تخصیص صفتی به شخص یا چیزی به کار میرود . حشری به معنی شخصی است که میل به جمع شدن (جماع) در او زیاد است . و به این معنی است که میل جنسی اش زیاد دارد .

 5-     جنده

از دو کلمه جن +ده تشکیل شده است . و برای زن های بد کار و زناکار به کار می رود . جن به معنی مخفی و مستتر  ناپدیدا است . و کلمه جنده بیان کننده صفت کسی است که در خفا چیزی را می دهد . و وقتی برای زنان به کار می رود به معنی دادن (جماع) در خفی است .

 ۶- کلکت کنده است

این جمله جایی به کار می رود که شخصی چاره برای کارش نداشته باشد و به ادم گرفتار و مستاصل می گویند .

کلک چند معنی می دهد . در زمان های قدیم برای عبور از نهرها و یا رودخانه ها ،مشک ها را باد می کردند و بر روی آب می انداختند و بر روی آن تخته و چوب می بستند و نوعی پل شناور می ساختند .به این پلها کلک می گفتند و معمولا پل هایی را به اینصورت می ساختند موقت بودند . در واقع نوعی راه عبور محسوب می شد . در برخی مناطق نظیر خوزستان به قایق های کوچک که با نی درست می کنند نیز کلک می گویند.

مورد دیگر در برخی از روستا ها بخصوص روستا های شمال ایران برای ورود به خانه چند پله چوبی قرار می دادند که احشام و یا مرغ و خروس قادر به عبور از روری ان نبودند . این پله های چوبی قابل برداشت و حمل بود . در حیاط منازل برای ورود به باغچه های محصور (یا لونه مرغی ها) هم از این پله ها استفاده میکردند .

در زبان محاوره ی گویند : به فلانی کلک زدند( زدن به معنی بردن) . به معنی راهش را  بستند و برایش مشکل بوجود آوردند .

 آک بند

تا به حال این جمله را زیاد شنیده اید که فلان جنس خریداری شده اک بند است .داستان پیدایش این کلمه جالب است .در گمرک خرمشهر در اویل راه اندازی آن اجناس وارداتی عمدتا از انگلستان به ایران وارد می شد و بر روی بسته بندی ها و اجناس بسته بندی شده انگلیسی  کلمه UK BAND درج شده بود . کارگران و افراد شاغل کم سواد در این بندر این کلمه را آک بند میخوانندند و برای آنان به معنی مرغوبیت کالا بود. (جنس های انگلیسی عمدتا اجناس مرغوبی در مقایسه با سایر اجناس بودند )وبدین ترتیب این کلمه بین مردم باب شد و در اصطلاح عامه به معنی جنس مرغوب ودست اول می باشد .   

غلام دنگ

 این کلمه در زبان محاوه بصورت غلوم دنگ هم به کار می رود و برای افرادی کاربرد داردکه ظاهرا کار مهمی دارند ولی در عمل هیچ کاره می باشند . به عبارتی برای افراد پر تمطراق به کار میرود . وجه تسمیه این کلمه بدین صورت است . در زمان های قدیم افراد مهم نظیر حکام و پادشاهان برای دادن اذن دخول به مردم و مخاطبین از خادمین و یا حاجبین استفاده میکردند . در برخی از برهه های زمانی از دهل های کوچک که به آنها دنگ می گفتند استفاده میکردند . فردی(غلامی) مسئوول این دنگ (دهل) بود و با اشاره  حاکم این دهل را به صدا در می اورد و بدین ترتیب مردم به حظور حاکم می رسیدند . کار اصلی این غلام تنها به صدا درآوردن دهل بود و هیچ خاصیت دیگری نداشت . برخی از این غلامام برای اینکه فخر فروشی کنند و بین مردم لاف از مهم بودن کار خود برنند ،نزد مردم عمل خود را جلوه می دادند . نظیر منشی دکترها و رییس دفتر های فعلی و یا مرد هایی که زن پولدار میگیرند(یک مورد دیگر کاربرد این کلمه هم همین است)  . مردم هم برای مسخره کردن این افراد به انها غلام دنگ می گفتند .

 دو دره

 این کلمه برای اشخاصی به کار می رود که زیر دررو و فراری از کار و وظایف خود هستند .  وجه تسمیه این کلمه هم جالب است . سارقین و خلاف کار ها برای اینکه در هنگان ورود پلیس به خانه خود بتوانند فرار کنند . منازلی را انتخاب می کنند که از دو طرف (دو خیابان-منزل دو کله) درب داشته باشد و یک در را به عنوان   ورود  انتخاب میکنند و از در برای فرار می باشد . کلمه دو دره به این معنی است که اگر از یک راه جلوی کسی را گرفتند از راه دیگر فرار می کند و به افراد فراری (از کار و ...) عنوان می شود .

زیر آب زدن:  

زیرآب ، در خانه های قدیمی تا کمتر از صد سال پیش که لوله کشی آب تصفیه شده نبود معنی داشت . زیرآب در انتهای مخزن آب خانه ها بوده که برای خالی کردن آب ،  آن را باز می کردند . این زیرآب به چاهی راه داشت و روش باز کردن زیرآب این بود که کسی درون حوض می رفت و زیرآب را باز می کرد تا لجن ته حوض از زیرآب به چاه برود و آب پاکیزه شود .

در همان زمان وقتی با کسی دشمنی داشتند. برای اینکه به او ضربه بزنند زیرآب حوض خانه اش را باز می کردند تا همه آب تمیزی را که در حوض دارد از دست بدهد .

صاحب خانه وقتی خبردار می شد خیلی ناراحت می شد چون بی آب می ماند .این فرد آزرده به دوستانش می گفت : « زیرآبم را زده اند. »

گربه را دم حجله کشتن:

 این اصطلاح زمانی به کارمی رود که شخصی باید کار قاطعی را قبل از دیر شدن زمانش انجام دهد .اما برای وجه تسمیه آن حکایات زیادی نقل می کنند . یکی از اصلی ترین حکایات این طور است:

در زمان های قدیم دختری بود که ازدواج نکرده بود و تبدیل به یک پیر دختر تنها  شده بود . برای در امدن از تنهایی  خود یک گربه دست اموز گرفته بود و با ان زندگی می کرد و اسم این گربه را نوس نوسگذاشته بود . این پیر دختر به دلیل عدم دست رسی به شوهر برای ارضاء میل جنسی خود به الت (ک ....) خود ماست می مالید و گربه برای خوردن ماست به محل مالیده شدن ماست لیس می زد و بدین ترتیب این پیر دختر خود را ارضا می کرد . این رویه مدت های طولانی تکرار می شد و هر وقت پیر دختر وارد اتاق خواب خود میشد .گربه هم دنبالش می رفت و منتظر خوردن ماست می شد .

الغرض اینکه بطور اتفاقی برای این پیر دختر، شوهر پیدا می شود و شب اول ازدواج عروس و داماد وارد حجله می شوند . گربه هم بدنبال آنها وارد  اتاق می شود . هنگان هم بستر شدن عروس و داماد گربه طبق عادت خود منتظر لیس زدن ماست بود . گربه بدبخت میدید در جایی که همیشه لیس میزند . چیز دیگری در حال حرکت است (شما بخوانید آلت تناسلی داماد) و مانع از نزدیک شدن گربه می شود و حیوان بدبخت از روی غریضه یک چنگ اساسی به بیضتین دادماد می زند و باعث قطع دو بیضه داماد می گردد . داماد هم از شدت درد گربه را گرفته و به دیوار می کوبد و می کشد .

و از آنجا این داستان تبدیل شد به یک مثل که: گربه را باید  دم حجله کشت .

 پیر دختر بدبخت که مدت ها بدون شوهر بود و بعد از این اتفاق شوهرش هم از هیز انتفاع افتاده بود و دیگر قدرت همبستری نداشت و از طرفی گربه اش هم کشته شده بود و همدم قدیم خود را از دست داده بود ،بسیار ناراحت بود و این مویه و مرثیه را برای گربه و شوهر خود سرود :

 ای نوس نوس من ، ای نوس نوس من      کی گفته بود موش بگیری از دم ک... من

ای گرگرمن، پسر کاکل سر من              کی گفته بود من خر می خوام تو شدی خر من

 

کوچه علی چپ :

 این کلمه زمانی به کار می رود که شخصی خودش را به نفهمی بزند و یا زمانی که کسی کار وارونه ای انجام دهد . بعضی ها می گویند که این کلمه را وهابی ها برای توهین به شیعیان و حضرت علی باب کرده اند و چون رویه حضرت علی متفاوت با سه خلیف قبلی خود بود این کلمه را باب کرده اند . در مورد درست وصحیح بودنش نمی توانم قضاوت کنم . البته برخی مطالب دیگر هم وجود دارد . مثل اینکه موسیقی دانی بود که  به نام ابوال چپ که در زبان محاوره تبدیل شد به علی چپ .


رزیتا یاراحمدی از عروس اوشین تا سوسانو

$
0
0

نمونه‌ی صدای رزیتا یاراحمدی.

صدای رزیتا یاراحمدی برای همه‌ی ما آشناست. اما سریال جواهری در قصر و دوبله نقش یون‌سنگ جایی بود که دقیقا صدایش در ذهنم ثبت شد و بعد از آن دوبله‌ی نقش سوسانو در افسانه‌ی جومونگ که فکر می‌کنم شهرتی بسیار زیاد را نصیب صدای این دوبلُر خوب کشورمان کرد.

برخی از کارهای پرآوزه‌ی رزیتا یار احمدی : هاکلبری فین(هاکلبری فین) ، سرزمین کوچولوها(ممل) ، جودی آبوت(سالی) ، خانواده رابینسون (دختر)، پرستاران(دکتر کایلی پریس) ، تنها درخانه ( مک کالی مک کالکین)، هری پاتر(هری پاتر).

صدای رزیتا یاراحمدی را دوست دارم البته بعد از از  نرگس فولادوند، مریم شیرزاد و مینو غزنوی.

فریبا رمضان‌پور دوبلُر بهاره کیان‌افشار (شادی مستشارنیا) در کلاه پهلوی

$
0
0

دانلود کنید:نمونه‌ی صدای فریبا رمضان‌پور

سریال کلاه پهلوی به سرپرسرتی علیرضا باشکندی دوبله شد. فریبا رمضانپور یکی از دوبلُرهای این سریال بوده است.


فریبا رمضان‌پور دوبلُر بهاره کیان‌افشار (شادی مستشارنیا) در کلاه پهلوی

 

اندر حکایت گم کردن گوشی

$
0
0

ساعت نزدیک دوازده شبه اما انگار هنوز سر شب هست. چرا اینجوری شدم؟ یکی دو ساعت پیش رانندۀ اون تاکسی‌ای که گوشی‌م رو توش جا گذاشته بودم زنگ زد گفت وقتی داشتم ماشینم رو تمیز می‌کردم گوشیت رو پیدا کردم که شارژ باتریش هم تموم شده بود الآن روستا هستم اما صبح فردا بیا محل کارم چهار راه بخش هشت گوشیت رو بگیر من هم گفتم به چشم و از فرط خوشحالی نزدیک بود از حال برم. سالی که گذشت یعنی سال 92 یه پنج شیش باری (البته تا جاییکه یادم هست) گوشی‌م رو توی تاکسی‌های مختلف جا گذاشتم که در هشتاد درصد موارد گوشی‌م به انحاء گوناگون به‌ام برگردونده شد. از این آخری دیگه قطع امید کرده بودم که خوشبختانه بعد از یک هفته ظاهرا پیدا شده. سال نود و دو چند بار هم گوشی‌م رو توی خونه گم کردم که به خاطر دائم‌السایلنت بودنش کلی بدبختی واسه پیدا کردنش می‌کشیدم. حتی یک سری تابستون 89  سه روز توی خونه دنبال گوشی‌م می‌گشتم اما پیداش نمی‌کردم...

صداهای نازی که خیلی وقت است بی‌تکرار مانده‌اند.

$
0
0

صدای پینوکیو ، کُنا توی سریندیپیتی و حنا دختری درمزرعه صداهای زیبائی بودند که بر خلاف صدای آنه شرلی ، ممول ، پسر شجاع و چوبین توی سالیان ادامه پیدا نکردند و به معنی دقیق کلمه به خاطره‌هامون پیوستند. دلیلش هم کوچیدن دوبلُرهای این شخصیت‌های جذاب به خارج بوده. من اگه جاشون بودم هیچ‌وقت این همه خاطره‌سازی و آوازه رو رها نمی‌کردم برم خارج حالا در قبال هر چی که بوده باشه.نادره سالارپوردوبلُر پینوکیو، نوشابه امیریدوبلُر کُنا و شیوا گورانیدوبلُر حنا. یکی از یکی خاطره‌انگیزتر و زیباتر. شنیدن صدای هر کدوم از این هنرمندان محبوب فقط کلمۀ خاطره رو توی ذهن‌مون می‌کنه.
چند روز پیش که داشتم مصاحبه‌ای با نوشابه امیری رو گوش می‌کردم چنان در زیبائی صدای این زن غوطه‌ور شدم که ناخودآگاه چندین بار اون فایل صوتی رو پلی کردم. ایشون توی اروپا زندگی و همراه همسرش کار نشریاتی می‌کنه. نادره سالارپور هم در لس‌آنجلس کارهای هنری‌اش رو پی می‌گیره اما شیوا گورانی ظاهرا با خروج از ایران کارهای هنر‌ی‌ش هم تموم شده و کاملا به یک زندگی دور از آوازه و شهرت رو آورده. صدای ایشون رو هم توی پخش دوبارۀ سریال اوشین از شبکۀ تماشا (تابستون پارسال) شنیدم که یک نقش خیلی کوتاه رو دوبله کرده بودند و همین نقش کوتاه انقد برام لذت‌بخش بود که وادارم کرد پرسون پرسون اسم دوبلُر نقش مزبور(ریت‌سو هم‌شاگردی اوشین توی آرایشگاه خانم تاکا) رو پیدا کنم.صد افسوس که این صداها دیگه در ایران نیستند...

 

نوشابه امیری دوبلُر کُنا در سرندیپیتی، استرلینگ در رامکال و جک در خانوادۀ دکتر ارنست

 

 

 نادره سالارپور دوبلُر پینوکیو

 

 

شیوا گورانی دوبلُر بلفی، نیک و حنا

ژیلا اشکان از دوبلُرهای اصلی سریال اوشین

$
0
0

ژیلا اشکان دوبلُر معروفی نیست. من هم نمی‌شناختمش. ایشون در سریال اوشین دوبلۀ نقش دخترخواندۀ اوشین یعنی هاتسُکو (خردسالی و هم بزرگ‌سالی) رو به دوش داشته. این نقش جزء نقش‌های طولانی این سریال بوده طوری که خیلی راحت می‌تونسته صدای دوبلُر رو توی ذهن بیننده ثبت کنه.

ظاهرا ژیلا اشکان در طی این سال‌ها با اینکه کار دوبله رو پی گرفته اما چندان فعال نبوده به هر حال من به پاس زحمتی که ایشون به عنوان دوبلر یکی از نقش‌های مهم سریال اوشین کشیده، صفحه‌ای تحت نام ایشون در ویکی‌پدیا ایجاد کردم که البته با توجه با وجود منبع مناسب (سایت سوره‌سینما) کار سختی هم نبوده.

Viewing all 135 articles
Browse latest View live




Latest Images